ازجمله تصمیم های مهم و حساس زندگی ازدواج است. بنابراین یک جوان در انتخاب همسر باید دقت و تأمل کافی داشته باشد.گاهی برخی تصور می کنند همین که عاشق شوند،دیگر کافیست اما به راستی برای ازدواج تنهاعشق کافی است ؟
همانطور که می دانید ازدواج در واقع یک نوع مشارکت اجتماعی است که در آن زن و مرد باید از جهات مختلف با یگدیگر تناسب، تشابه و سنخیت داشته باشند و به تعبیر اسلام «هم کفو»باشند.آن عده از عزیزانی که به فردی عشق می ورزند، باید از خود بپرسند آیا با او تناسب اعتقادی،اجتماعی،عقلانی،تحصیلی،خانوادگی و...دارند؟
اگر به راستی چنین است که انتخاب خوب و شایسته ای است و جای هیچ گونه نگرانی نیست ،اما اگرجز این است باید کمی در انتخاب خود تأمل کنند.چرا که انسان در زندگی مشترک از ابتدایی ترین تا عالی ترین نیاز و توانای خود را به مشارکت می گذارد.بنابرین در انتخاب همسرباید به فردی اندیشید که بتواند نیازهای مختلف شما را برآورده کند.البته عشق ورزیدن ودوست داشتن لازم? زندگی است،اما نیازهای واقعی انسان که انکارپذیر نیست.
یک فرد به صرف عشق ورزیدن نمی تواند از نیازهای واقعی خود چشم پوشی کند.
در برخی موارد فردی که ادعای عاشقی می کند،می داند که از جهات مختلف با فرد مورد علاقه اش در تضاد و تناقض است به همین جهت اغلب با خانواده درگیر می شوند وبر این وصلت اصرار می ورزد و هرگز نمی خواهد واقعیت را بپذیرد و ناگزیر بخشی از زندگی خود را با تلخ کامی سپری می کند.
دقت در سرنوشت افرادی که سر چهارراه ها و کوچه و خیابان مراسم خواستگاری و بله برون خود را پنهان از چشم والدین انجام داده اند ومتأسفانه نتیجه خوشایندی را در بر نداشته،بیانگر همین موضوع است. بنابراین خوب است در انتخاب همسرآینده خود قدری واقع بین ترباشید و به این باور برسید که عشق ورزیدن به تنهایی برای ازدواج کافی نیست.
تا به حال شده واژه ای را می شنوید احساس شیرینی یا تلخی در کامتان احساس کنید؟مثلا شادی را با یک طعم شیرین حس کنید ویا با شنیدن واژه ای عزا ذائقه تان تلخ شود.محققان دریافتند که واژها هم مزه دارند.آن ها معتقدند پس از شنیدن یک
واژه سیستم چشایی ما امواجی را به مغز ارسال می کند وطعمی را در ذهن تداعی می کند.آنها حتی معتقدند خواندن و یا دیدن مطالب نیز می تواند حس چشایی مارا تحریک کند.به گفته ای دانشمندان این یافته از وجود منطقه ای در مغز خبر می دهد
که ادراک فرایند ارتباط لغات و معانی آنها با حس چشایی را در بر دارد.
مواظب باشید واژه های خوش مزه را فقط بخوانید و بشنوید.
امشب چراغ شبهایم خاموش است مهتاب شبانه ام به خواب رفته آسمان بی ستاره ام ابریست و چشمه ای چشمانم پر از اشک دلتنگی است.در کوچه باغ بی کسی ام باز دلتنگ توام. عشق من شاید در زیستن من باشد اندوهی که سالهاست غم عشق یک عاشق را بیان می کند حرف من می تواند خشکی یک درخت و یا غم تنهای یک عصا و یا یک شمشیر و یا غربت یک اسب و یا تنهای یک خانه ی بی کس و خالی و یا آوازاندوهناک پبرمرد رهگذری باشد که شامگاه یک روز پاییزی در کوچه باران زده می خواند روزی که آخرین نگاهت را به من هدیه دادی. از یاد نمی برم چشمانم بارانی بود ودلم آشوب.روزی که تو رفتی در سراب کویر دلم گم شدم. شاید نمی دانستی پرنده ی زخمی دلم پشت میله های قفس ترا دوست داشته و راهی برای یافتنت نداشته است. و هنوزهم گلوی پر از بغض من
بعد از پر کشیدن تو صدایت می زند که شاید باد صدایم را به گوش تو برساند و تو بشنوی که هنوز دوستت دارم
چراغ دل های با صفاست محبت
قسم به جان شما هدیه خداست محبت
دل جهان به نگاه مودّتی بربایی
حدیث جاذبه ی کاه و کهرباست محبت
به چشم خواجه نبینی شعاع اشک ترّحم
که شمع خلوت یاران بی نواست محبت
سخن به گردش چشمی بگوی وناز نگاهی
به گوش عاشق و معشوق بی صداست محبت
کجاست خنده شیرینت ای طبیب ترشرو
که تلخکامی بیمار را شفاست محبت
چه روزها که دویدم به کوچه های غریبی
بدان امید که با مردم آشناست محبت
شبان تیره خود را به نور مهر بر افزوز
چراغ خانه دل های باصفاست محبت